بیست و چهارم دی ماه ۱۳۸۸ از گودرم خودش را پشت سر مامانش قایم کرده بود، آمده بودند خانه را ببینند، گفتم : بفرماین راحت باشین ، اینجا دو تا اتاق خواب داره ، اینجا سرویس حمام و فرنگی ، اینجا تراس هم داره ، زن پرسید میشه ببینم ؟ پرده را کنار زد ، هنوز چسبیده بود به مادرش ، سرم را خم کردم و گفتم پیشت ... چشم هایش خندید و دوید رفت پشت سر پدرش ، سرم را از پشت سرش خم کردم و گفتم آه پیدات کردم ... خندید و از اتاق زد بیرون ، توی پذیرایی بزرگ و خالی دست هایش را گرفت بالا و دور خودش میچرخید ، زن پرسید دو تا خواب داره؟ گفتم سرت گیج میره ها؟ ایستاد و یک کمی تلوتلو خورد و دوباره چشم هایش خندید ، گفتم نه اون یکی اتاقش اون طرفه ، سرویس ایرانی هم کنارشه ، گفتم : میای بغلم ؟ ... گفتم : تو دختری یا پسری ؟ دختری ؟ سرش را به بالا تکان داد که نه .. گفتم پسری ... سرش را به بالا تکان داد که نه ... گفتم : نه دختری نه پسری؟ باز چشم هایش خندید .. زن پرسید نورش خوبه؟ ...گفتم از دو طرف نور داره ، اتاق خوابها آفتابگیرن ، باز داشت دور خودش می چرخید ، گفتم وایسا ، گرفتمت ... بغل اش کردم و گفتم تو کدوم اتاق رو میخوای؟ با انگشت به آشپزخانه اشاره کرد و گفت این .. گفتم نه این آشپرخونه است ... باز چشم هایش خندید ، یک دور چرخیدم دور خودم و گفتم حالا بگو کدوم اتاقو میخوای؟ با انگشت اشاره کرد و گفت این ... گفت : ای اقاتی نی دالی .... گفتم چی؟ زن گفت میگه اون اتاقی که نور داره ... گفتم اتاقت میخوای چه رنگی باشه؟ گفت ایمونی ... گفتم چی؟ زن گفت میگه لیمویی ... گفت اُقاتی ایمونی قان قان دالی ... زن گفت میگه تو اتاق لیمویی ماشین داره ... نوک بینی ام را چسباندم به بینی اش ، خندید ، چال افتاد روی لپ چپ اش ، گفتم نگفتی پسری یا دختری ؟ گفت : او پارته هاپو ایدم .. زن گفت میگه تو پارک هاپو دیده ... گفت : تاب بادی ایدیم اوخ ، زن گفت میگه از تاب افتادم اوخ شدم ... خودش را تکان داد که یعنی بگذارم پایین ، برایم بوس فرستاد و رفت ... کاش یکی بود حرف های من را ترجمه میکرد ... میگفتم چه هوای مزخرفی، میگفت میگه دلم برات تنگ شده .... میگفتم حوصله ندارم ، میگفت میگه دلم بغلتو میخواد ... میگفتم چه خبر؟ میگفت میگه نمیخوای منو ببینی؟ ![]() ...................................................................................................
بیست و سوم دی ماه ۱۳۸۸
تست
![]() ...................................................................................................
سیزدهم دی ماه ۱۳۸۸
درست که اینجا کج دار مریز مینویسم ولی کامنتهایم را دوست دارم ، هالوسکن این طور که شنیده ام بابت این کامنت دونی ذغالی اش سالی 10 دلار طلب میکند ... ولی هر چی گشتم جایی اخطاری هشداری ایمیلی چیزی پیدا نکردم ... یاری کننده ای هست آیا؟ ![]() ...................................................................................................
|
![]() باغ بی برگی roksana@gmail.com دیگران گذشته ها گذشته آبان ماه ۱۳۸۱ آذر ماه ۱۳۸۱ دی ماه ۱۳۸۱ بهمن ماه ۱۳۸۱ اسفند ماه ۱۳۸۱ فروردین ماه ۱۳۸۲ اردیبهشت ماه ۱۳۸۲ خرداد ماه ۱۳۸۲ تیر ماه ۱۳۸۲ مرداد ماه ۱۳۸۲ شهریور ماه ۱۳۸۲ مهر ماه ۱۳۸۲ آبان ماه ۱۳۸۲ آذر ماه ۱۳۸۲ دی ماه ۱۳۸۲ بهمن ماه ۱۳۸۲ اسفند ماه ۱۳۸۲ فروردین ماه ۱۳۸۳ اردیبهشت ماه ۱۳۸۳ خرداد ماه ۱۳۸۳ تیر ماه ۱۳۸۳ مرداد ماه ۱۳۸۳ شهریور ماه ۱۳۸۳ مهر ماه ۱۳۸۳ آبان ماه ۱۳۸۳ آذر ماه ۱۳۸۳ دی ماه ۱۳۸۳ بهمن ماه ۱۳۸۳ اسفند ماه ۱۳۸۳ فروردین ماه ۱۳۸۴ اردیبهشت ماه ۱۳۸۴ خرداد ماه ۱۳۸۴ تیر ماه ۱۳۸۴ مرداد ماه ۱۳۸۴ شهریور ماه ۱۳۸۴ مهر ماه ۱۳۸۴ آبان ماه ۱۳۸۴ آذر ماه ۱۳۸۴ دی ماه ۱۳۸۴ بهمن ماه ۱۳۸۴ اسفند ماه ۱۳۸۴ فروردین ماه ۱۳۸۵ اردیبهشت ماه ۱۳۸۵ خرداد ماه ۱۳۸۵ تیر ماه ۱۳۸۵ مرداد ماه ۱۳۸۵ شهریور ماه ۱۳۸۵ مهر ماه ۱۳۸۵ آبان ماه ۱۳۸۵ آذر ماه ۱۳۸۵ دی ماه ۱۳۸۵ بهمن ماه ۱۳۸۵ اسفند ماه ۱۳۸۵ فروردین ماه ۱۳۸۶ اردیبهشت ماه ۱۳۸۶ خرداد ماه ۱۳۸۶ تیر ماه ۱۳۸۶ مرداد ماه ۱۳۸۶ شهریور ماه ۱۳۸۶ مهر ماه ۱۳۸۶ آبان ماه ۱۳۸۶ آذر ماه ۱۳۸۶ دی ماه ۱۳۸۶ بهمن ماه ۱۳۸۶ اسفند ماه ۱۳۸۶ فروردین ماه ۱۳۸۷ اردیبهشت ماه ۱۳۸۷ خرداد ماه ۱۳۸۷ تیر ماه ۱۳۸۷ مرداد ماه ۱۳۸۷ شهریور ماه ۱۳۸۷ مهر ماه ۱۳۸۷ آبان ماه ۱۳۸۷ آذر ماه ۱۳۸۷ دی ماه ۱۳۸۷ بهمن ماه ۱۳۸۷ اسفند ماه ۱۳۸۷ فروردین ماه ۱۳۸۸ خرداد ماه ۱۳۸۸ مرداد ماه ۱۳۸۸ شهریور ماه ۱۳۸۸ مهر ماه ۱۳۸۸ آبان ماه ۱۳۸۸ دی ماه ۱۳۸۸ بهمن ماه ۱۳۸۸ فروردین ماه ۱۳۸۹ مرداد ماه ۱۳۸۹ دی ماه ۱۳۸۹ |