شرکت ما دو جای پارک دارد که یکی را آقای مدیر استفاده میکند دیگری را آقای ک که هم از همه مسنتر است و حق آب و گل دارد اینجا، پارکینگ ساختمان سه طبقه و بزرگ است و خیلی جای خالی دارد ، نگهبانی دستور دارد مانع از ورود ماشین های غریبه به پارکینگ شود ، اما همه میدانند که جاهای خالی را در ازای روزی دو سه هزار تومان به غریبه ها اجاره می دهند ، من شاید دو سه ماهی یک بار یک روز ماشین می آورم و همیشه آقای نگهبان غر میزند ،
این چند روز از سر کار میروم دنبال خانه یا گاهی باید آقای پدر را ببرم دکتر یا همه اش باید بین خانه خودم و خانه برادرم و بنگاهی ها در رفت و آمد باشم ماشین بیاورم راحت ترم ، نگهبان دیروزی حرفی نزد ، نگهبان امروز گفت جای خالی نداریم ، جر و بحث نکردم ، رفتم سرجای آقای مدیر پارک کردم آمدم بالا ، از در شرکت وارد نشده به آقای ک گفتم زن نیستم امروز نرم پیش مدیر ساختمان و جریانِ این اجاره دادن های غیر قانونی این نگهبان ها را پیگیری نکنم ...
یک ساعت بعد نگهبانی زنگ زد که بیاین ماشین را جابجا کنین و بزارین یک جای دیگر ، پایین که رفتم نگهبان گفت که هر روز خواستین ماشین بیارین مشکلی نیست ... بعد من با چشم های چهار تا شده از تعجب برگشتم بالا و به آقای ک گفتم جریان چیه ؟ چرا یهو رفتارش عوض شد؟
آقای ک گفت: آخه من رفتم پایین بهش گفتم این خانم هر وقت اومد بزار یک جا ماشینشو بزاره ، این جوون ها که دیدی اعصاب ندارن کله شون هم کار نمیکنه میره پیش مدیر ساختمون شکایتت رو میکنه ها ...
...................................................................................................
ابتدای صفحه