عصری آمدند خانه را دیدند ، مرد در حدود 40 سال ، قد متوسط با کت و شلوار قهوه ای تمام مدت دست ها را به هم گره زده جلوی در ایستاد ، زن لاغر اندام و ریز نقش ، رنگ و روی پریده ، با مقنعه و مانتو شلوار مشکی و یک شاخه رز قرمز در دست تمام خانه را با دقت گشت ، پرسید چند متره؟
63 متر
تراس داره ؟ با دست اشاره کردم به در تراس ، تخت را دور زد پرده را کنار زد و نگاهی به تراس که به زحمت نیم متر در یک متر فضا دارد انداخت .
قبل از رفتن به درِ خانه ی بغلی اشاره کرد و گفت اینجا کی میشینه؟
گفتم که بیشتر مواقع خالی است و ساکنین اش مشهد زندگی میکنند ، پرسید آپارتمان خلوت و ساکتیه ؟
بعد من تمام دو سه روز گذشته را به جوابی که باید به این سوال بدهم فکر کرده بودم. باید بگویم که این بالایی دیوانه است و نصف شب اثاث خانه را میریزد به هم و صدای هوارشان تا صبح نمیگذارد بخوابید ... یا سکوت کنم و پولم را بگیرم و 5 سال زندگی را بگذارم اینجا و بروم و پشت سرم را هم نگاه نکنم ؟
چند ثانیه مکث کردم و گفتم بله آپارتمان ساکتیه ...

امروز صبح آقاهه زنگ زد و گفت میتونیم عصری با خانواده هامون بیایم خونه رو ببینیم ؟
...................................................................................................
ابتدای صفحه