آقای مدیر با درخواست خرید صندلی جدید موافقت نکرد ، آن طرف میز ایستاد و گفت صندلی شما که نوئه! گفتم 7 روز دیگر درست 5 سال میشود که من اینجا کار میکنم و دو سال قبلترش شما این دفتر را تاسیس کردین پس عمر این صندلی تقریبا به نوح میرسد ، خندید و گفت مشکلش چیه؟ گفتم غیژ غیژ میکنه ، گفتم سمفونی 7 بتهوون رو هر روز اجرا میکنه ، نشست روی صندلی و هر چی چرخید و عقب و جلو رفت به قول آن آقاهه در نوارِ خروس زری پیرهن پری صدا از سنگ و علف درآمد از صندلی در نیامد ... رفت و آمد و یک روغن دان گذاشت روی میز و گفت روغن بزنین خوب میشه ... عصبانی شدم ، بعد از این 5 سال قلقم دستش آمده ، میداند وقتی عصبانی میشوم حرف نمیزنم و اگر هم حرف بزنم یا حرف بزند توی چشمهایش را نگاه نمیکنم ... وقتی که رفت با خودم گفتم حالا که از صندلی نو خبری نیست از کار هم امروز خبری نیست ، مجله پیک تهرا ن را باز کردم و میان تعداد زیادی آگهی سالن های زیبایی و دکترهای جراح لثه و رستوران های مختلف چشمم افتاد به این آگهی

به عکس زیر دقت کنید ، اگر میخواهید قوس کمری شبیه به جناب ببر در کار تون دهکده حیوا نات ، پهنای بازویی شبیه به آرنولد وقتی که جوان بود ، باسنی شبیه به آنچه جنیفر لو پز بیمه کرده داشته باشید با این آقا تماس بگیرید ...


...................................................................................................
ابتدای صفحه