از خواب پریدم ... یخ کرده بودم ... پتو را پیچیدم دور خودم و همانطور خواب و بیدار پیچ شوفاژ را پیچاندم و کف پاهایم را چسباندم به رادیاتور که هنوز سرد بود و آرام آرام داشت گرم میشد بعد چشم ام افتاد به گوشی موبایل و اس ام اس اش را دیدم که 10 دقیقه بعد از نستم.12 فرستاده شده بود ... همان موقع که در خواب تلاش میکردم جیغ بزنم و نمیتوا

فردا ببینمت رکسی ؟ حالم خیلی گرفته است ، به آرامش و مهربونیت نیاز دارم ...

میان خواب و بیداری یاد آن صحنه فیلم ماهی ها هم عاشق میشوند افتادم که رویا نونهالی به رضا کیانیان می گفت : یک بار شد بپرسی من چی می خوام ؟ یک بار شد ازم بپرسی من چی تو دلمه ؟ یک بار شد حرف های منو بشنوی ؟
و رضا کیانیان که مات و مبهوت مانده بود و تا می آمد دهان باز کند و حرفی بزند رویا نونهالی میگفت هیچی نگو ... هیچی نگو ... همه حرفهاتو شنیدم ...

ولی بعد معلوم که همه حرفها رو هم نشنیده بوده که ....
وبعدش ...


بعدش دیگه خوابم برد ...
...................................................................................................
ابتدای صفحه