بیست و هشتم مهر ماه ۱۳۸۷
● Today's fortune: Your luck has been completely changed today
در خانه را پشت سرم بستم ، صدایی گفت ... خاله ؟ برگشتم ، صورت گرد و کوچک با دو رشته موی فرفری بافته رها شده روی شانه و جای خالی دندان های جلویی ، کیف اش را گذاشت زمین و مقنعه اش را سر کرد ، گردی صورت اش قاب شد میان سفیدی مقنعه ... خاله به نظرتون مدرسه من شروع شده ؟ رد نگاه نگران اش را گرفتم تا سر کوچه پرسیدم : زنگتون کی میخوره ؟ لب بالایی را با زبان خیس کرد و گفت نمیدونم گفتم : نگران نباش ببین دوست هات هنوز دارن میرن داخل ... زود باش ... کیف اش را برداشت و بدو رفت ... خواستم بگویم مقنعه ات کجه بچه ... مراقب ماشین های وسط کوچه باش ... یواش انقدر ها هم دیر نشده ها ... ![]() ...................................................................................................
|
![]() باغ بی برگی roksana@gmail.com دیگران گذشته ها گذشته |