Today's fortune: You will pass a difficult test that will make you happier
لاوسانگ گوش میدهم ، حسین کجایی که بگی مگه تو کار هم داری تو شرکت ؟
این روزها بیشتر از هر زمان دیگه ای پیاد روی میکنم ، از شرکت تا خونه ، از تجریش تا ونک ...
کوه رفتن های پنج شنبه ظهر را شروع کنیم جودی؟
ذهنم خسته است ... یک عالمه چیز ( از بعد از سریال بزنگاه هر وقت میگویم چیز ناخودآگاه یاد آن چیز می افتم ) عین مگس های سمج وز وز میکند تو سرم ... به خودم نگاه میکنم و رفتارهایم ، زیادی هیجان زده و عصبی و نگران هستم ... به جای شخصیت آرام و دوست داشتنی و ریلکس و مطمئنی که همیشه دوست داشتم باشم ...
هنوز نمیتونم و یاد نگرفتم با آدم ها حرف بزنم ... در مورد احساسم و اینکه چه چیزهایی ناراحت ام میکند و چی خوشحال ، تا می آیم دهان باز کنم هزار تا اما و اگر و این رو نگو این رو بگو می آید سر زبانم صف میکشد که نمیدانم کدام را باید قورت بدهم و کدام را بگویم ...

خدایی این آهنگی که الان گوش میدهم بدجور آدم را هوایی میکند عاشق شود ... راستی چرا من تا به حال عاشق نشده ام ؟
این که دلم بدجور دوست داشتن بی پروایی و بی ملاحظه و آشکار میخواهد را اگر ننویسم خفه خون میگیرم امروز .... این هم از پاییزی که همه منتظرش بودیم ... آمده تا با این شبهای خنک و روزهایی طلایی و آرام اش گند بزند به روح و روانمان
...................................................................................................
ابتدای صفحه