Today's fortune: What's vice today may be virtue tomorrow
گفت : بابام زنگ زد گفت دیروز اون آقاهه که با کت و شلوار تو خونه راه میره رو دیده ...
نگا ر با تعجب پرسید : کدوم آقاهه ؟
:یک روح تو خونمون داریم ، برای خودش میاد و میره
از جایی که نشسته ام بالشت را پرت میکنم سمتش و میگویم بچه تو دوباره خالی بندی کردی ؟
نه به خدا رکسی جون من چند ساله میبینمش ، مامان و بابام باور نمیکنن ، دیشب بابام دیدتش ...
:بابات دیشب یا توهم زده یا تو رو گذاشته سر کار ....
:نه به خدا ...مامان بگو بهشون که هی همه چیزو تو خونه جا به جا میکنه ..
خاله دراومد که راست میگه ... یک شب من نشسته بودم اومد از کنارم رد شد و سلام کرد ...
: روح مودبیه پس ...
نگا ر گفت : آتلیه ماهم روح داره ... یه روز من تنها بودم از تو اتاق صدای جیک جیک میومد همه جا رو گشتیم هیچی نبود ... بعد هی عکس ها رو جابه جا میکرد و اینا..
آ یدا گفت : یک شب با بچه ها جمع شده بودیم دور هم احضار رو ح ....

گفتم بس کنین دیگه ..دو روز دیگه همتون میرین من میمونم تنها میترسم ...
ایر ن گفت : رکسی جون بزار بگه بابا کِرکِر خنده است ...
آ یدا گفت : نه واقعا میترسی ؟


نیم ساعت بعد ایر ن که وقتی از جایش بلند میشد اطرافش را هم میپایید گفت : اشکال داره من میرم دستشویی درو باز بزارم ؟
...................................................................................................
ابتدای صفحه