روی قوطی های کرم را میخوانم ، کرم شب مرطوب کننده ، کرم دور چشم رفع کبودی ، کرم دور چشم رفع چین و چروک ...
یکی از این کرم به من بدین لطفا...
آقای داروخانه دار 4 سال است من را میشناسد ... از بالای عینک نگاهم میکند و میگوید : واسه خودت میخوای ؟........... بله ... چند سالته ؟............... 31 سال ...
خانما سنشون کم میگن ، تو زیادش میکنی ؟............. نه به خدا
یک کیسه دارو میدهد دست مردی که جلوی من ایستاده و میگوید : تو که دور چشمت چین و چروک نداره ...... دهانم را به حالت خنده باز میکنم و میگویم ایناها اینا دور چشم ام ...
ورزش میکنی؟....... نه .....ورزش کن ،هر روز .... جانم چی میخواین ؟
این جمله را به خانمی که بچه به بغل تازه از راه رسیده میگوید ... پس هنوز که وایسادی ...
این را به من میگوید که هنوز جلوی پیشخوان این پا و اون پا میکنم ....
خوب کرم نگیرم یعنی ؟ ......نه دختر جان ، بعد از 35 سالگی ، این چین های ریز رو همه دارن ، گیر نده بهشون...
پس یک مرطوب کننده بدین ....... حقوق گرفتی امروز نذر کردی تا خونه نصفشو خرج کنی ؟ ............ یک شامپو بدن هم بدین ،نیوا آووکادو ....
از داروخانه که بیرون می آیم اولین اس ام اس امروز میرسد .... سلام رکسی .... تولدت مبارک .... پنج شنبه کجایی؟ اگر بیکاری ببینمت ...
یک قطره آب نمیدانم از کجا میچکد روی صورت ام ، مینویسم سلام سلی ، مرسی ، رو ابرهام ، برگشتم زنگ میزنم ....
...................................................................................................
ابتدای صفحه