کیانا به گفته خودش همه اش انقدر گیلاس خورده و اینقدر زردآلو
( این اینقدر را با انگشت هایش پشت تلفن به من نشان داد این شد که نفهمیدم اینقدر یعنی چقدر )

قرار بود امروز بیاید خانه ما پیش مامان ...

دیشب زنگ زده به کاو ه می گوید : ببینم من فردا میام نبینم تو کجایی ؟ !!( سلام مهتا )

حالا دل درد گرفته و مامانش مجبور شده بماند خانه و ببردش دکتر...

نیم ساعت پیش که زنگ زدم خانه شان گفت : رکسی روی فرش بالا آوردم حالا فرش بوی بالای منو میده

کارتون رابین هود را برایش خریدم و دیشب خودمان نشستیم برای اولین بار نسخه اصلی اش را دیدیم

چقدر این بچگی های ما سانسور زده و فقیر بود آخر خدا .... و چقدر بچگی های الان رنگ و وارنگ و هیجان انگیز است
...................................................................................................
ابتدای صفحه