وقت هایی که در کانون گرم خانواده میشینیم فیلم ببینیم من سر هر صحنه ای که هنرپیشه ها یک کمی پا را از ماچ و بوس فراتر بگذارند بلند میشوم به بهانه چای ریختن میروم توی آشپزخانه ... حالا اگر این پا فراتر گذاشتنِ خیلی طولانی شود چای را میگذارم و میروم دستشویی .... اگر پا فراتر گذاشتنِ سروصدا هم داشته باشد که مجبور می شوم سیفون را هم بکشم بعد بنشینم روی توالت فرنگی و از کنجکاوی بمیرم.


دیشب
بالشت را زدم زیر بغلم و ملحفه را انداختم روی دوشم و راه افتادم به طرف اتاق ...
مامان لیوان چای به دست پرسید: کجا ؟
میرم فیلم ببینم ... ابرویش را بالا انداخت که وا! خوب بیا بشین با هم ببینیم...
فیلم ها را زیر و رو میکنم بلکه یک فیلمی در زیر مجموعه سلیقه پدرم ( که بالاخره نفهمیدم چی دوست دارد ) و سلیقه مامان ( خانوادگیِ هیجان انگیزِ رمانتیک ) و خودم پیدا کنم ...
این که نه ... اون هم نه ... این یکی هم نه ... این ؟
Sliver
و البته که با دیدن عکس خانم شارون استون روی جلد باید می فهمیدم که نیمی از فیلم را باید چای بخورم ، نیم دیگر را در دستشویی سر کنم و باقی شب هم از اثرات لیوان های چایی درست حسابی نخوابم.
...................................................................................................
ابتدای صفحه