از درخت نرو بالا ، پاهات خراشیده میشه...
1-دو پنج شنبه گذشته را با مانا و جودی رفتیم درکه، نسبت به دربند محیط بهتری دارد ولی چیزی که خیلی ناراحت کننده است حجم آن همه کیسه و بطری آب معدنی و آشغال چیپس و پفکی است که هر گوشه و کناری افتاده است ، همان آدم هایی که بیشترشان تحصیل کرده هستند ، کفش و کیف و مانتو و شلوارشان باید مارک دار باشد و کلی ادعای شعور و فرهنگ دارند آشغال هایشان را به جای انداختن در سطل هایی که اتفاقا زیاد هم آن دور و بر هست پرت میکنند داخل آب یا روی زمین یا پشت تخته سنگ ها ...

2- در راه برگشت یک جا نشستیم و چای خوردیم ... صدای آرام ریزش آب ، نور خورشید که از میان برگ های درخت ها سرک می کشید و صدای موسیقی .... خدا را شکر که از بوق وصدای ماشین خبری نبود...

3 - پنج سال است تهران زندگی میکنم ، بارها برای خوردن ناهار یا شام درکه آمده بودم ولی شاید چهار بار هم بالاتر از رستوران های میدان درکه نرفته باشم ، کاخ موزه سعد آباد ، موزه ایران باستان ، بازار تهران و کلی جای دیگر را هم هی تصمیم دارم بروم ببینم ولی هنوز نرفته ام ...گاهی آدم به جای آنکه به دور و برش نگاه کند هی سرش را میگیرد بالا یا می اندازد پایین و راه میرود و غر هم میزند.

4 - اوضاع کار همچنان افتضاح است ، از اضافه حقوق خبری نیست ... من هم مدام با خودم میگویم باید کارم را عوض کنم اما هیچ قدمی در این راه بر نمیدارم ... دروغ چرا اعتماد به نفسم پایین است و می ترسم.

5- این روزها را آرام میگذرانم ،ذهنم حسابی قاطی پاطی است ، زیاد روی مود برنامه های شلوغ و جمعی و کافی شاپی نیستم .پیاده روی و دیدن فیلم در خانه و جمع های سه چهار نفره را ترجیح می دهم.

6- آهای دخترها ، آهای خانم هایی که دست دوست پسر و آقای و همسر و نامزد و ایناتون رو میگیرین و به جای اینکه برین کافی شاپ میاین کوه لاو بترکونین ، تو رو خدا مانتو مجلسی ، کفش پاشنه بلند ، صندل ، کفش نوک باریک پاشنه فندقی نپوشین ، ... هم میوفتین پاتون میشکنه هم رو اعصابه بقیه هستین به خدا

پدرم ، اسفند 86 جزیره کیش

پ ن : اگر کسی پایه درکه روزهای 5 شنبه بعد از ساعت 1 هست خبر بدهد ، از آشنایی هایی جدید استقبال می شود.

...................................................................................................
ابتدای صفحه