پنجم اسفند ماه ۱۳۸۶
● قابل توجه خودم
گاهی وقت ها یکی دلش میخواهد غر بزند اگر حوصله دارید به غرزدن هایش گوش کنید ، ولی سر جدتان سریع راه حل ارائه ندهید ... شاید بنده خدا میخواسته فقط یک کمی سر دلش را خالی کند ، تندی نگویید این از علایم افسردگی حاده ، یک دکتر روانشناس خوب سراغ دارم ، شبی یک دونه دیازپوکساید بخور ، یک لیوان گل گاوزبون هم دم کن براز بالای سرت هر دو دقیقه یک جرعه بخور.... گاهی وقت ها دلت میخواهد غر بزنی حالت بد است ؟ حوصله نداری ؟ عصبانی هستی ؟ نزدیک پر یود ت است ؟ سی سالت شده اما یکی بهت نگفته دوستت دارم ؟ توی محیط کار دعوا کرده ای ؟ تیم مورد علاقه ت باخته ؟ گناه بقیه این میان چیه؟ بنشین توی خانه ت و تا دلت می خواهد و جانش را داری غر بزن، به در و دیوار و آینه و کابینت و .... خالی که شدی برو سراغ دوستان و اطرافیان .... به توصیه های ایمنی ارنواز توجه نکردیم و روز جمعه جمع شدیم دور هم و فیلم سنتوری را دیدیم ، یک ربع از فیلم گذشته قیافه همه شبیه آدمی شده بود که میان یک مشت آجیل شیرین دو تا بادام تلخ هم خورده ... سوال : چرا من در حالی که یک کوه فیلم کپی شده دارم باید آنقدر وجدان درد بگیرم که 1500 تومن بریزم به حساب مهرجویی ؟ چرا او خسارت گند زدن به یک عصر جمعه و مایوس کردن این همه آدم را ندهد؟ ![]() ...................................................................................................
|
![]() باغ بی برگی roksana@gmail.com دیگران گذشته ها گذشته |