یازدهم دی ماه ۱۳۸۶
ح گفت یکی از کارگرهای کارخانه بچه اش مریض است ، سرطان استخوان دارد ، لنگ خرج عمل و هزینه هایش است ، با م و دو سه نفر دیگر پولهایشان را گذاشتند روی هم شد یک میلیون تومن، توی کارخانه هم پول جمع کردند، از بین کارگرهایی که زندگی خودشان هم کلی کم و کسری دارد . اما هنوز مبلغ بیشتری باید جمع شود.
راستش هی ته دلم یکی میگوید انقدر از این بچه ها هستن ، این یکی را کمک کردی آن یکی چه میشود ، بعدی و بعدی و بعدی را کی به دادشان می رسد ؟

این مغازه بزرگ زیر ساختمان شرکت را هفته پیش خریدند 8 میلیارد تومن .... حتی گفتن 8 میلیارد تومن هم آنقدر بزرگ است که زبانم در دهانم نمیچرخد ، چند میلیون تومن از این رقم جان بچه ای را نجات میدهد ......
چند میلیون بیشتر جان بچه های بیشتر ....
...................................................................................................
ابتدای صفحه