تو رو خدا بگذارید من بیایم سر کار

آقای مدیر وسواس های عجیب و غریب زیادی دارد ، به جز اینکه به نحسی روزهای 13 معتقد است به صبر کردن بعد از عطسه هم اعتقاد دارد... شنبه ای که من با دماغ گنده و قرمز و چشم های ریز از سرماخوردگی رسیدم شرکت همان دم در با اولین عطسه ای که زدم خودکاری که برای نوشتن چک برداشته بود گذاشت زمین و گفت عافیت باشه ....و بی خیال نوشتن چک شد ....
نیم ساعت بعد آقای همکار برگه های بیمه به دست از جلوی در اتاقم رد شد ، میخواست برود بیمه ، من عطسه زدم و همان لحظه صدای آقای مدیر را شنیدم که گفت آقای ک یک لحظه صبر کنین.... باقی روز بیشتر کارها با عطسه های من کنسل شد...
ساعت 3 محترمانه از شرکت بیرونم کردند....
پ ن : اصلا خنده ندارد این روزهایم .... یک چیزی را انگار گم کرده ام ....
...................................................................................................
ابتدای صفحه