مدتی است خواب شبهایم با کابوس همراه است ... صداهایی که در طول روز طبیعی هستند شبها به گوشم ترسناک می آیند، آهنگ یکنواخت موتور یخچال ... صدای تق تقی که گاهی از شیر آب آشپزخانه میآید ... بالا و پایین رفتن آسانسور...همه از جا می پراندم...
دیشب یک ساعتی پیاده روی کردم ، نزدیک های 10 رسیدم خانه ، دوش گرفتم و تصمیم داشتم بقیه شب را فیلم ببینم...
نزدیک های 11 دوباره صدای فریاد های زن از طبقه بالا بلند شد...... بار اول چند روز پیش که صدای جیغ اش را شندیم فکر کردم اتفاق بدی برایش افتاده و کمک میخواهد ، نفهمیدم پله ها را چه طور بالا رفتم و پشت در خانه اش رسیدم، صدایش میآمد که میگفت چرا میزنی ... نامرد چرا میزنی ...
زن همسر دوم مرد است .... زن حامله است.... چند ثانیه پشت در خانه ماندم و برگشتم پایین ....
فردایش خانم همسایه طبقه پایین را دیدم .... گفت زن و شوهرن دعواشون میشه دیگه ...
دیشب کلافه و سردرگم مانده بودم که در را باز کنم و بروم بالا یا زنگ بزنم 110..... یک ور ذهنم می گفت دخالت نکن به تو ربطی ندارد ، یک ور دیگر میگفت برو بالا به دادش برس .... تا صدای زن بخوابد و صدای کوبیده شدن در و پایین رفتن آسانسور به معنای رفتن مرد را بشنوم همان سه چهار متر فضای خالی خانه را هزار بار طی کردم ، بعد دوباره آپارتمان در سکوت همیشگی اش فرو رفت .... هیچ کدام از همسایه ها هم بیرون نیامدند... فکر کردم کدام یک مثل من گوش چسبانده به در خانه اش و فکر میکند که شوهرشه خوب ....

پ ن : تمام شب خواب گرگی را دیدم که روی دو پا راه می رفت ، حرف میزد و بدتر از آن بلد بود قفل در را باز کند....
...................................................................................................
ابتدای صفحه