خروپف
تنها عاملی که میتواند مامان را از تخت خواب بزرگ و مورد علاقه اش بکشاند روی کاناپه پذیرایی و یک شب بد را با سردرد های صبح روز بعدش رقم بزند خروپف های پدرم است .....
به مامان میگویم خوب جدا از هم بخوابین ، یک نگاهی به من میاندازد انگار که فحش داده باشم .... شب که میشود قبل از رفتن به اتاق به پدرم میگوید بزار من خوابم ببره بعد بیا بخواب لطفا ، پدرم روزنامه خواندن را آنقدرادامه می دهد تا عقربه های ساعت بگذرد از یک و صدای نفس های مامان که آرام میشود خودش را میسراند توی تخت ....
این برنامه پنج شش سال است ادامه دارد......
حالا پسر کو ندارد نشان از پدر .... من دخترم اما دلیل نمی شود نشان از پدر نداشته باشم
با گردن کج می ایستم جلوی پیشخوان داروخانه و از آقای دکتر وسیله ای برای درمان خروپف های شبانه میخواهم ، پلاستکی کوچک میدهد دستم به شکل U....
این قرار است کاری کند که همسفران من یک شب راحت را در جنگل ابر بگذرانند؟
...................................................................................................
ابتدای صفحه