از جلسه که آمدم بیرون نگاهی به موبایل روی میز انداختم ، 4 تماس از طرف دختر خاله ای که دو سه سالی یکبار هم سراغ آدم را نمیگیرد تعجب آور است ، شماره اش را گرفتم با اولین بوق جواب داد و مخلوطی از جمله های بریده بریده و درهم برهم و هیجان زده را با جیغ و داد و فریاد به گوش من رساند....
وایی بابام گفته ......میتونی بری....... انگلیس با ... این تور... آپولونیا کالج.... دارم سکته می کنم .... از خوشحالی ..... تو ماهواره..... آره شبکه جی ای ام ...... 12 تا 17 ساله ها ..... سه هفته ..... شرایطشو میپرسی برام ..... زود.... تو رو خدا ..... "
با شناختی که از پدرش دارم و میدانم اجازه نمیدهد تنها جایی برود احتمالا یا ضربه محکمی به سرش زده اند یا قرص های صورتی را به جای آبی خورده.
آپولونیا کالج را سرچ کردم و شماره دفتر تهران را گیر آوردم. زنگ زدم ، اطلاعات لازم را گرفتم و به دختر خاله ام زنگ زدم، گفتم برای سنین 12 تا 17 سال به مدت 21 روز در کالج آپولونیا ..... 35 کیلومتری غرب لندن.... هزینه اش 2500 پوند شامل بلیط و ویزا و صبحانه و ناهار و شام و خدمتکار و اقامت در سوئیت های دو نفره ، یا دو تا دختر یا دو تا پسر .....
اینجا که رسید گوشی راگذاشت و داد زد وایییی مااااامان وایییی دو تا دختر دو تا پسر تو یه اتاققققق ..... فک کن چقدر خوش میگذرهههه.......
...................................................................................................
ابتدای صفحه