اگر از حال ما خواسته باشید .......
عصبانی که هستم با برس و تی می افتم به جان کاشی های دیوار و سنگ دستشویی و سرامیک های کف اتاق ، برق که می افتد به همه جا عصبانیت من هم فرو کش کرده .... اگر دلخور باشم می روم سراغ جارو برقی ، هیچ چیز به اندازه فروبردن لوله جاروبرقی زیر مبلها و صندلی و میز و تخت و شنیدن صدای هورت کشیدن و بالا رفتن آشغال ها حالم را خوب نمیکند...... وقت هایی که دلم می گیرد می روم سراغ کابینت های آشپزخانه و ظرف های چای و شکر و قهوه و حبوبات و ادویه ، تمیزشان می کنم، آنهایی که خالی شده اند پر می کنم ، با خودم حرف می زنم و آرام آرام بوی برنج و قهوه و چای و دارچین و تلخون مرزه و نعناع و شوید که میپیچد توی دماغم حالم بهتر می شود.....
اما شستن ظرف ها و پختن غذا فقط مال زمان هایی است که سرحال و شاد هستم ، آهنگ می گذارم ، با صدای گوش خراش آواز می خوانم و همراهش ظرفها را می شویم ، پیازها را سرخ می کنم ، بادمجان ها را پوست می کنم ، سیب زمینی ها را تفت می دهم و .....
نتیجه اینکه این روزها همه جای خونه برق می زند ، اما یک کوه ظرف نشسته مانده است توی ظرفشویی ، از غذا هم خبری نیست.....
...................................................................................................
ابتدای صفحه