بیست و دوم اردیبهشت ماه ۱۳۸۶
همکارم صبح های شنبه اول وقت چک تنخواه را می برد بانک نقد می کند، بعد مینشیند سر فرصت همه را می شمارد
یک
دو
سه
چهار
تف....
این تف را می اندازد سر انگشت شست و اشاره اش که خشک شده
یک
دو
سه
چهار
تف
یک
دو
سه
چهار
تف
صبح های شنبه را با خش خش کاغذ و صدای تف آغاز می کنم.
...................................................................................................
ابتدای صفحه