بخش اول
برای گذراندن 4 ساعت همسفری اجباری در صندلی عقب ماشین و برای جلوگیری از بپر بپر و از سر و کول من بالا رفتن پیشنهاد دادم بیا جمله سازی بازی کنیم. قرار شد هر کدام یک کلمه بگوییم و آن یکی جمله بسازد.
بستنی
کیانا: من و مامان و بابام بستنی دوست داریم.
پراید
: من و بابام و مامانم سوار پرایم میشیم.
درخت
: من و مامانم و بابام شاخه درختو نمیشکونیم.
پلیس
:وقتی شبها من و مامانم و بابام خواب هستیم آقا پلیس بیداره
آمپول
: من و مامانم و بابام از آمپول نمیترسیم.

هی گفتم که لزومی ندارد هر جمله ای می سازد با همراهی مامان وبابایش باشد ولی تلاش بیهوده ای بود ، بازی به روال قبل ادامه پیدا کرد.
قند
: من و مامانم و بابام زیاد قند نمیخوریم چون دندونامون خراب میشه .
چِشم
: من و مامانم وبابام دست کثیف به چشم نمیمالیم.
عروس
: من بزرگ بشم با امیر ارشیا ازدواج میکنم و لباس عروس می پوشم.

پ ن : بچه می داند که این یه کار را بهتر است بدون همراهی پدر و مادرش انجام دهد.
...................................................................................................
ابتدای صفحه