خواب بودم که اس ام اس آمد، از میان پلک هایی که به سختی باز می ماندند خواندم فرناز سیفی و دو نفر از فعالان حقوق زنان بازداشت شدند. پلک هایم را بستم و خوابیدم در آرامش کامل بی آنکه فکر کنم به مادری که بچه اش را دست بسته میاورند همانجایی که چند ساعت قبلترش دخترش را بوسیده، آرزوی سفر خوبی برایش کرده، سفارش کرده که مراقب خودش باشد و بدرقه اش کرده تا دم در، به نگاه پدری که فرزندش را جلوی چشمانش می برند و هیچ کاری از دستش برنمی آید، به خودش ، به سلول های سرد و تاریک، به آدم های سیاه ، به خودم، به ترس هایم و به ناتوانی هایم ....
پ ن : اختلاف عقیده داریم و هیچج وقت پیش نیامده که در موردش بحث کنیم اما شجاعتشان را تحسین می کنم ....
...................................................................................................
ابتدای صفحه