زندگی در کشوری که از رئیس جمهور گرفته تا نمایندگان مجلس و شورای نگهبان و مجلس خبرگان و صدا و سیما و هر کوفت دیگرش عروسک های خیمه شب بازی هستند روز به روز سخت تر می شود. وقتی که در کتاب فروشی پرسه می زنم و از فروشنده سراغ تازه های چاپ را میگیرم سرش را تکان می دهد و می گوید هیچی و بیشتر قدیمی ها هم اجازه چاپ ندارند،دیگر دلم نمی خواهد بگویم آن موقع که ریاست جمهوری و مجلس و شوراها را داشتیم هیچ کاری نکردند
تلویزیون گزارش دیدار احمدی نژاد با دانشجویان پلی تکنیک را نشان میداد ، تاریخ تکرار می شود....
باهمه این حرفها نمی دانم چرا سرود ملی ایران را که می خوانند آن لحظه ای که میخواهم از جا بلند شوم ته قلبم میلرزد و بغض گلویم را میگیرد.
پ ن : فکرش را می کنم که جمعه میرویم رای میدهیم و شبش به ریش همه مان می خندند با آمار و اعدادی که اعلام می کنند حالم بد می شود.
...................................................................................................
ابتدای صفحه