کلا نمی دانم چرا روال خانواده ما این است که مامان باید اول پشت هم روزی 12 بار به پدرم بگوید که که شیر آب آشپزخانه سه ماه است چکه می کند، کولر ماشین تمام تابستان با آن گرما خراب بوده و هنوز درست نشده ، لامپ حمام خیلی وقت است سوخته، دیوار دستشویی چند ماهی است نم داده به راهرو، گلدان ها دو سالی هست که باید خاکشان عوض شود، سه سالی هست که قرار است رنگکار بیاید و نرده های دور حیاط را رنگ کند و ... بعد روزی 24 بار به من بگوید که ورزش کن، پولهایت را بیخود خرج نکن، آشغال ها را هر شب ببر بیرون خانه بو میگیرد، زبان بخون، تختت را صبح به صبح مرتب کن، با نور کم کتاب نخون و .... بعد روزی 48 بار به کاوه بگوید ماشین سه ماه است باید برود تعمیرگاه ، اتاقت را مرتب کن، جورابهای کثیفت را شوت نکن توی کمد،دوش میگیری کف حمام آب بگیر، میروی مسافرت رسیدی به من زنگ بزن و هزار تا چیز دیگر و بعد ما روزی 84 بار حرفش را پشت گوش بیندازیم تا دست آخر یا خودش یک کاری بکند با آن پشتکار عجیبی که دارد در انجام دادن کاری که تصمیمش را گرفته یا اگر از دست خودش کاری برنمی آید دو سه تا جیغ بکشد و یک روز سردرد بگیرد تا ما بدو بدو به حرفش گوش بدهیم.

پ ن : این سه سالی که تهران هستم هفته ای سه بار مامان گفت که یک حساب بانکی باز کنم و من هی پشت گوش انداختم، امروز5 دقیقه بعد از اینکه پشت تلفن دو تا جیغ کشید توی بانک ایستاده بودم.
...................................................................................................
ابتدای صفحه