پربزرگم جوانی هایش هم به زور دو کلمه حرف می زده چه برسد به حالا که 81 سالش است.
گوشی را که برمیدارد داد می زنم آقاجون سلام من رکسی هستم. میگه : سلام، می پرسم : خوبین؟ میگه: نه ، مریضم ( الان 25 سال است که من یادم می آید همیشه گفته مریض است)
میگم: چی شده؟ میگه مریضم . اینجا دیگر حرفمان ته می کشد. میگم چه خبر ؟ می گه : سلامتی ، هی زور می زنم یک چیزی به ذهنم برسد بگویم بی فایده است.میگم: خوب کاری ندارین؟ میگه نه و دق گوشی را می گذارد و من مجبورم جلوی همکارم ظاهر را حفظ کنم و با آنکه آن طرف خط هیچ کس به حرفم گوش نمی دهد خداحافظی کنم.
به سکوت توی گوشی می گویم مرسی، قربان شما، سلام برسونین. خداحافظ. بوق...
...................................................................................................
ابتدای صفحه