خدا پدر و مادر امام زمان را بیامرز که باعث خیر برای این جوان ها شده. در ولایت ما که کلی دختر و پسر ریخته بود بیرون و با لبخند به هم شربت و شیرینی تعارف می کردند و کسی هم کاری به کارشان نداشت. وسط یکی از خیابان ها هم با آهنگ نازی جون یک عده پسر دور گرفته بودند و می رقصیدند. ولایت ما یک سه راه ارامنه دارد و یک خیابان ملک که همه باید چرخ هایشان را آنجا بزنند بلکه کیسی چیزی پیدا بشود. جدیدا هم انگار آوازه این خیابان ها در روستاهای اطراف هم پیچیده و جوانان غیور و خوشتیپ روستایی هم برای گشت و گذار عصر ها خیابان ملک را انتخاب می کنند . ظهر رفتم کباب بگیرم برای ناهار . مامان جانمان هم خدا نکند به یک مارکی ، مغازه ای ، چیزی ارادت داشته باشد . این همه کبابی را ول می کند و گیر می دهد به یکی که درست آن سر شهر است. سر خیابانمان بساط شیرینی و شربت و اسپند و اینها بر پا بود. خواستم بگیرم کنار و رد شوم که یکی از پسرها ایستاد جلوی ماشین .فکر کنم ترسید اگر شیرینی برندارم در ظهور امام زمان تاخیر بیوفتد. نفهمیدم از کجا وسط آن هیر و ویر کاغد پیدا کرد و همراه با شیرینی زوری شماره تلفن هم داد. .
ما که آخرش نفهمیدیم فرق مولودی با عزاداری چیست. این بقال محل ما همان آهنگی که عاشورا تاسوعا می گذارد را از صبح کله سحر گذاشت و باعث شد که کلی جد و آبادش فحش بخوردند.
یک جا هم رد می شدم که آهنگ مولودی گذاشته بودند از اول یکی نعره می زد بابا بیا بابا بیا ... به گمان ورژن مردانه هاچ زنبور عسل بود که دنبال آقاجانش می گشت.

پ ن : 1- همین الان فرزاد حسنی در حالی که انگشت هایش را به هم چسبانده بود با روحانی ترین لحن ممکن پاچه خواری و با صدایی که می لرزید خواند الا به ذکر الله تطمئن القلوب .
این فرزاد حسنی ابروهاشو کجا برمیداره، کار طرف خیلی خوبه خدایی
...................................................................................................
ابتدای صفحه