$%#*&@&^%@^&*($# یا چگونه یک آدم ابله روز آدم را به گند می کشد
دوشنبه صبح
پاکتی محتوی یک سیم کارت موبایل را با سیر و سفر بیهقی می فرستم اراک برای برادرم. آقایی که مسئول دریافت بسته هاست اطمینان می دهد که همان شب یا حداکثر فردا صبحش رسیده دست گیرنده.
سه شنبه شب
پاکت هنوز نرسیده ، برادرم با مسئول انبار بحث اش شده، از انبار محسنی پاس اش می دهند به انبار ترمینال و آنجا هم پاس اش می دهند به انبار محسنی وهیچ کس از بسته خبر ندارد.
چهارشنبه صبح
زنگ می زنم موبایل مسئول انبار سر محسنی ، شماره بارنامه را میگیرد و می گوید 5 دقیقه دیگر زنگ بزنم تا چک کند و نتیجه را خبر بدهد. 5 دقیقه بعد تلفن اش خاموش است، کم مانده بکوبم به دیوار اتوبان از عصبانیت. یک ساعت بعد بالاخره جواب می دهد، می گوید با این شماره باری به انبار محسنی تحویل داده نشده، شاید به انبار ترمینال رسیده، بعد می گوید مسئول انبار ترمینال بی سواد است و شاید نتوانسته اسم روی پاکت را بخواند، داد می زنم که شما یک بیسواد را مسئول رساندن بسته های امانتی مردم کرده اید، می گوید نه خیلی هم بیسواد نیست شماره بارنامه ها را می تواند بخواند، تلفن قطع می شود، بعدش هر چی میگیرم بوق آزاد می خورد و جواب نمی دهد. راه می افتم می روم پیش رئیس انبار سیر و سفر بیهقی، جلوی خودم زنگ می زند انبار ترمینال اراک و از مسئول انبار پرس و جو میکند، ده دقیقه بعدش بسته پیدا شده ، به گفته خودشان تمام این مدت همانجا بوده و هیچ کس برای گرفتنش مراجعه نکرده.
پ ن : از آن روزهای ..ه است، آنقدر عصبانی بودم که قبض پارکینگ را نمی دانستم کجا گذاشته ام، یک ساعت وقتم تلف شد تا ماشین رااز پارکینگ درآوردم، بعدش قبض زیر صندلی جلو پیدا شد.
...................................................................................................
ابتدای صفحه