زنگ می زنم حال مادربزگم را بپرسم . از آیدا شروع می کند بعد ایرن ، مهدیس ، تینا، شهره، نرگس، شادی و قبل از اینکه اسم کل دخترها و نوه های فامیل را ببرد تا اسم من یادش بیاید خودم می گویم مامان بزرگ من رکسی هستم. بعد می گوید: وای مادرجون اسم ها همه اش یادم میره. خوبی چیزجان!
...................................................................................................
ابتدای صفحه