قریب ده سال است که شب ها وقتی دوش گرفته و تر تمیز و تپل مپل با شکم سیر سرم را روی بالشت می گذارم تصمیم های بزرگ زندگیم را می گیرم و صبح ها وقتی پف کرده و خواب الود از خواب بیدار می شوم همه تصمیم های مهم زندگیم را فراموش می کنم.


انگار کاربن گذاشته اند بین روزهای زندگی ام.
تقویم را نگاه کردم دو هفته دیگر مانده تا آن دلیل زنانه برای دلتنگی و خستگی و عصبی بودن. دنبال دلیل دیگری برای این بغض ته گلو و اعصاب درهم و برهم می گردم.
...................................................................................................
ابتدای صفحه