موقع برگشت وقتی یک ساعت و نیم توی هواپیما نشسته بودیم و کاپیتان هی عذر خواهی می کرد یکی از مسافرین از مهماندار پرسید چرا پرواز نمی کنیم و من وسط حرفهای طرف کلمه تکنیکال پرابلم را شنیدم تو دلم گفتم فکر کنم این دفعه را دیگه افتادی رکسی.
تمام مدت سردرد و سرگیجه شدید داشتم وسه چهار ساعتی روی سه تا صندلی دراز کشیدم. مهماندارهای پرواز بریتیش خیلی مودب و مهربان هستند ولی فاصله بین ردیف های صندلی های هواپیما خیلی باریک است و آدم کلا زانویش تعطیل می شود. مدل هواپیما هم ایرباس 331 بود اگر اشتباه نکنم. ظاهرا همه از پرواز های ایران ایر راضی تر هستند.
حالم که بهتر شد با پسر افغانی هم صحبت شدم که از نروژ می آمد ایران برای بردن برادرش به افغانستان. کلی از اوضاع نروژ تعریف کرد . فارسی را با لهجه دری حرف می زد و معتقد بود که حامد کرزای عروسک خیمه شب بازی آمریکا است. گفت ده سال از آخرین باری که پدر و مادرش را در غزنی رها کرده و با برادرش از مرز زمینی وارد ایران شده می گذرد. از وضعیت افغانی های مقیم ایران و زندگی شان هم کلی حرف زد.
با اینکه زیاد با انگلیس اختلاف ساعت نداریم ساعت خوابم حسابی به هم خورده. همه اش روزها از ساعت 11 خوابیدم تا 4 بعد از ظهر و شب ها هم تا صبح گوسفند شمرده ام.
...................................................................................................
ابتدای صفحه