این مرد یک هنرپیشه است.

با بالشت افتاده ایم به جون هم. از روی صندلی خودم را می اندازم پایین،. مثلا مرده ام. زیر چشمی نگاهش می کنم. زور میزند دوباره بالشتش را بلند کند. می پرم بغلش می کنم و لبهایم را میگذارم زیر گلویش و میگویم من یه گرگ بد گنده ام. جیغ میکشد و از خنده ریسه میرود. از زیر دستم در می رود ، میپرد پشتم واز شانه هایم آویزان می شود. تلویزیون را روشن می کنم . یکی که نمی خواهم بدانم کی هست دارد حرف می زند و انگار متن نمایشش را هم خوب از بر نکرده و مرتب تپق می زند. سبک حرف زدنش هم عین دعوت به نمایش های روحوضی و پرده خوانی است. آی مردم بشتابید ، بشتابید .... بعد هنرپیشه اصلی می آید .ديروز شهيدان و ايثارگران شما ايران عزيز را بربام استقلال و عزت نشاندند و امروز جوانان عزيز ايران اسلامى مى روند تا قله هاى علم و فناورى را فتح كنند. مینشیند روی پایم و سیب قرمز گنده ای را گاز می زند، صدای مامانش می آید که می گوید با پوست نخور. یک طرف سیبش را می آورد نزدیک دهن من ، گاز می زنم.
با غناى موردنياز براى نيروگاه هاى هسته اى در روز ۲۰ فروردين سال جارى يعنى سال ۸۵ هجرى شمسى به دست جوانان ما توليد شد (تكبير حضار) من اين موفقيت بزرگ را در اين مكان مقدس در جوار ثامن الائمه امام رئوف و پناه مظلومان و شهيدان و به امام شهيدان و مقام معظم ملت بزرگ ايران در داخل و خارج و جوانان اين مرز و بوم صميمانه تبريك و رسماً اعلام مى كنم كه ايران عزيز به كشورهاى هسته اى پيوسته است .
دستش را میبرد زیر گلویم،از جا می پرم و او ریسه می رود. بغلش می کنم ودوباره غلت میزنیم روی زمین ، کیک تقدیم میشود به رهبر و شهدا و ملت ایران و آستان قدس رضوی و ... شو تمام می شود. اجرای خوبی بود. این مرد ذاتا یک بازیگر تمام عیار است و نقشش را خوب بلد است بازی کند. سرش را میگذارد روی سینه ام ، خوابش می آید. میگویم کیانا ای ایرانو بخون. می ایستد و دستی به موهای فرفری اش می کشد و می خواند : ای ایران ای مرز پر گهر ای خاکت سرچشمه هنر
پ ن : تو فقط چهارسال و سه ماه داری ، می خواهم بدانم تا وقتی که بیست و چهارسال و سه ماهت بشود ایران مرز پر گهر باقی خواهد ماند؟
...................................................................................................
ابتدای صفحه