این کارگره که دیروز آوردن شرکتو تمیز کنه رسما ریده تو میز من. هیچی سر جاش نیست. فکر کنم یک ساعت داشته اینجا رو میسابیده یا شایدم کن فیکن میکرده ولی اون لکه سیاهه گنده هه روی دیوارو ندیده چون هنوز سر جاشه و داره میره روی اعصاب من.
زنگ زدم آرایشگاه میگه 12 شب امشب می تونم بهتون وقت بدم. فقط فکر کنم خانمه 12 شب دیگه به جای ابروهام مژه هامو برمیداره احتمالا.
مطمئنم که صبح از دنده چپ پا شدم.
خسته ام ، خوابم میاد، کلی کار دارم، این عید لعنتی هم خیلی زود و بی خبر اومد. همین
انقدر حواسم پرته که همکارم داره میگه فلان اتفاق افتاده برم ببینم چه خاکی می تونم به سرم بریزم من هم گفتم آره برو ببین چیزی گیرت میاد!!
...................................................................................................
ابتدای صفحه