گوشه تقویم نوشته ام پولِ سی دی و جلویش نوشته ام پرداخت شد . کدام سی دی؟ الان فرصت فکر کردن ندارم . باید زل بزنم به این صفحه سفید و گزارشم را تکمیل کنم. یادم است که پیاده رفتیم تا برج آرین. آنجا سراغ زرد و سرخ و ارغوانی را گرفتم. نداشت، شاید هم داشت ولی مسئولش نبود و دخترک لاغر و بی صدایی که همیشه طبقه پایین می نشیند نتوانست کمکی کند. گوشه ناخنم کنده شده. میگیرمش به دندان و ذره ذره بقیه اش را می کنم،مزه شوری می آید زیر زبانم و انگشتم می سوزد. بعد از آرین کجا رفتیم. کتاب هم خریدیم. چرا اسم کتاب ها یادم نمی آید؟ کِی بود؟سه روز پیش؟ یک هفته پیش؟ دو هفته پیش؟ سه روز پیش باید این گزارش را تحویل می دادم. نمایشگر صفحه دستگاه خراب است، ثبات داخلی اش هم جریان را نشان نمی دهد. دو ساعت توضیح داده ام که اگر برقی باشد ثبات داخلی ندارد. باز نامه فرستاده اند قیمت ثبات داخلی خواسته اند. بعد از آرین رفتیم بتهون ، فکر کنم از از آنجا خریدم با یک سی دی دیگر. اسمش چی بود؟ زرد و سرخ و ارغوانی که تو زرد ازآب در آمد اما گزارش فردا صبح باید روی میز مدیر باشد. همیشه از توضیح دادن بدم میآید ، کاری یا احساسی یا درونی فرقی نمی کند. پیشانی را می چسبانم به شیشه خنک مونیتور. می گوید : به تماشای خواب های سپید نبود؟
...................................................................................................
ابتدای صفحه