درست همین امروز که نرگس و یاسمن بعد از عهدی بوقی قرار است شب پیشم باشند دوستم برای شوهرش مهمانی تولد سورپرایز کرده و 5 دقیقه پیش با اس ام اس خبر داده، دوستی دیگر برای عصر دعوتم کرد تئاتر قطب الدین صادقی را ببینیم، دوستی دیگر دلش برایم تنگ شده و خواست برای شام برویم بیرون و تازه کارم توی شرکت زیاد است و احتمالا باید چند ساعتی بیشتر بمانم.
درست فردا که می خواستیم تا لنگ ظهر بخوابیم و تازه اگر هم زود بیدار شدیم برویم جمعه بازار و ناهار هم برویم بیرون، مادر خانم عمویم ناهار دعوتم کرده، دختر دایی ام زنگ زده که برویم کوه ، عمویم می گوید برویم مشاء برف بازی و تازه همین الان فهمیدم که باید10 به بعد بیایم شرکت تا یک کار عقب افتاده را تحویل بدهم و در این یک سال و نیمی که اینجا کار می کنم هیچ وقت جمعه سر کار آمدن سابقه نداشته!
من مرده این تقارن برنامه ها با هم هستم.
...................................................................................................
ابتدای صفحه