مامان و کیانا یک زبان مخصوص برای مکالمه بین خودشان دارند. اسمش را هم گذاشته اند دَبوری دَبور. هیچ کَس هم جز خودشان از این زبان سر در نمی آورد. دو تایی می نشینند و عروسک ها و ظرف و ظروف را میچینند دورشان و ساعت ها با هم دَبوری دَبور بازی می کنند . دیشب گفتم من هم بازی، کیانا گفت نمیشه آخه تو نمی فهمی ما چی میگیم!

شیطنت خونم پایین آمده. داداشم هم جدیدا جنبه شوخی اش پایین آمده. تا یخ می اندازم توی بلوزش یا کف پایش را وقتی خوابیده قلقلک می دهم یا بازویش را گاز میگیرم فوری دست و پای آدم را میگیرد و فیتیله پیچ می کند. بعد هم اصلا انگار جنس لطیف سرش نمی شود، من یک مشت آروم بهش میزنم او در عوض کاری می کند که تا دو روز بازویم از کار می افتد.
...................................................................................................
ابتدای صفحه