اعتراف می کنم که من یکی از آن آدم های بدی هستم که اس ام اس کمک به بهزیستی را برای تعداد زیادی از دوستانم فرستادم. راستش را بگویم روز اول اصلا نمی دانستم قضیه جدی است.کلی هم از جواب ها خندیدم که هر کدام کلی فحش و ناله و نفرین سرم هوار کردند.بعد که فهمیدم جریان جدی است هم بابت 10000 تومنی که خودم باید پرداخت می کردم آه از نهادم در آمد هم از بابت دوستانی که با اس ام اس من متضرر شده بودند ناراحت شدم.قبول دارم که چون این کار بدون اطلاع رسانی کافی انجام شده نوعی دزدی به حساب می آید.
اما...
دیشب یک حساب سرانگشتی کردم و دیدم هر ماه تقریبا 10 برابر آن ده هزار تومن را رسما توی جوب آب میریزم. نگویید که بقیه این کار را نمی کنند. یک کوچولو وقت بگذارید و حساب کنید در ماه چقدر پول کرایه ماشین ورستوران و کافی شاپ و سیگار ولوازم آرایش و بنزین و آدامس و شکلات و سینما و تئاتر و حرف زدن و کارت اینترنت می دهید.( منظورم اصلا این نیست که سینما و تئاتر رفتن پول توی جوب آب ریختن است) خداییش چند نفر شما قبض موبایل و تلفن خانه تان بالای 20 هزار تومن می آید؟
حساب کردین؟ حالا ببینین این 5000 تومن یا 10000 تومن چه رقم کوچکی به نظر می رسد؟
نگویید که مطمئن نیستین این پول به دست بچه ها می رسد و از این حرفها. همه اش بهانه است.
چند روز دیگر ولنتاین است. چند برابر این مبلغ می رود بالای خرید خرس های سفید و قلب های قرمز و عشق های آبکی.آخر هفته ها دیزین پر می شود از ماشین های مدل بالا و چوب های اسکی و صورت های آفتاب سوخته. دم غروب پاساژها و مراکز خرید شهر پر می شود از آدم های رنگ و وارنگ، آدم هایی که فقط زلزله می تواند قلبشان را بلرزاند.
پ ن : اعتراف بعدیم خیلی بدتر است. دیشب عدد 7 را فرستادم به همان شماره.راستش فکر قبض موبایل آخر ماه عذابش بیشتر از عذاب وجدان بود.
چند ماه است می خواهم عضو موسسه محک بشوم. وقت نمی شود به خدا. آخه من دارم آپولو هوا می کنم. من فقط می توانم وقتی آن پسر کوچولو با دست ها و صورت سیاه شده از سرما میزند به شیشه ماشین و التماس می کند ازش فال بخرم به خودم زحمت بدهم و شیشه را بدهم پایین و یک دویست تومنی بزارم کف دستش و بعد هم سر جای گرم و نرم خودم احساس آسودگی خاطر کنم. من همین یک کار از دستم برمی آید.
...................................................................................................
ابتدای صفحه