بیستم دی ماه ۱۳۸۴
سیبم را زنگ تفریح اول می خورم . تی تاپ را نگه می دارم برای زنگ دوم که گرسنه تر هستم. تمام مدتی که خانم معلم پای تخته ضرب دو رقمی را یاد می دهد من تی تاپم را زیر میز با دست له می کنم. زنگ که می خورد می دوم می روم گوشه حیاط و عین خیالم نیست که سارا دوباره چسبیده به بهاره و مرا تحویل نمی گیرد. دیروز سر لی لی بازی وقتی پایش رفت روی خط و گفتم که سوخته زبانش را برایم در آورد و گفت قهر قهر تا روز قیامت. من هم هلش دادم.
گوشه پلاستیک تی تاپ را با دهنم سوراخ می کنم و فشارش می دهم.

پ ن : دیشب تا ساعت 3 صبح توی پارک برف بازی کردیم و با دست های یخ زده و لپ های گل انداخته و دماغ تربچه شده برگشتیم خونه. خیلی خوش گذشت، فقط اشکال اینجاست که الان تک تک مفاصل بدنم درد می کنن.

...................................................................................................
ابتدای صفحه