رفتم سینما.
رفتم اول شخص مفرد است.
رانی خریدم با شکلات فندقی.
تا نشستم روی صندلی پای سه نفر را لگد کردم و از 7 نفر عذرخواهی کردم .
سالن که تاریک شد بلند شدم. دوباره پای سه نفر را لگد کردم و از 7 نفر عذرخواهی کردم .
بقیه راه را پیاده برگشتم.هوا سرد بود. پالتو ام جیب نداشت،دستکش هم همراهم نبود.
خیلی خوش گذشت.

دیشب به خاطر آن صدایی که در حافظه موبایلم بود و با عوض کردن گوشی از بین رفت گریه کردم. آدم به چه چیزهای مسخره ای دل می بندد. شخصی که نبودنش دلتنگت نمی کند و صدایی که پاک شدنش اندوهگینت میکند.

گند بزنن تازه فهمیده ام مردن هم دست خود آدم نیست.
...................................................................................................
ابتدای صفحه