پرنده روح

در ژرفای وجود ما یک روح زندگی می کند.
روحی که تا به حال کسی ندیده،
اما همه می دانیم که اون آنجاست.
هرگز کسی بدون روح به دنیا نیامده،هرگز.
از لحظه ای که چشم به جهان می گشاییم،
روح هم با ما به دنیا می آید
و هرگز ما را ترک نمی کتد - حتی یک لحظه-
تا زنده هستیم او با ماست.
مثل هوایی که تنفس می کنیم،
از لحظه ای که به دنیا می آییم
تا هنگامی که از دنیا می رویم.

در آن روح
درست وسط آن
پرنده ای است که روی یک پایش ایستاده.
او همان پرنده ی روح است.
هر چه را که ما حس می کنیم او هم حس می کند.

وقتی کسی دل ما را می شکند
پرنده ی روح از درد و اندوه مدام دور خودش چرخ می زند.
وقتی کسی به ما عشق می ورزد،
او رقص کنان به پرواز در می آید
و جست و خیز کنان بالا و پایین می پرد.

اگر کسی ما را در آغوش بگیرد
پرنده ی روح در اعماق وجودمان،بزرگ و بزرگتر می شود
تا جایی که تمام وجود ما را پر می کند.
وقتی کسی ما را در آغوش می گیرد
پرنده ی روح از خوشحالی بال درمی آورد.

قسمتی از کتاب پرنده روح ( برگزیده شورای کتاب کودک 1380)
نوشته : میکال اسنانیت و ترجه از اکرم حسن


پ ن : به نظرم به درد بزرگترها بیشتر می خوره!

کتاب فروشی پنجره ابتدای خیابان سهروردی روبروی مرکز خرید اندیشه قرار گرفته. درست دور میدانی که به گمانم اسمش میدان قندی است.
...................................................................................................
ابتدای صفحه