من اصلا نترسیده بودم ولی نمی دونم چرا همه از دربون دم در تا آبدارچی و پرستار و جراح و... اصرار داشتن که هی بگن نترسیا.

بعد از عمل تنها مساله مهم و حیاتی جیش کردن بیماره چون پرستاره مدام می رفت و میومد و از مریض ها می پرسید دستشویی نمی خواین برین؟ بعد که من گفتم می خوام برم دستشویی کلی خوشحال شد و پرید رفت لگن آورد ولی خوب من تا چشمم به لگنه افتاد کلا بی خیال دستشویی رفتن شدم. بعد از اون اصرار که نمیشه بلند بشی و از من اصرار که که من عمرا با این هیکل نمیزام برام لگن بزارین. آخر دکتر بخش اجازه داد خودم برم. اما دیدم دو سه نفر هم دنبالم راه افتادن بیان دستشویی. خلاصه تازه فهمیدم آقایون موقع آزمایش اعتیاد چه رنجی متحمل میشن.

یک دختره که هم زمان با من عمل شده بود مرتب بالا میآورد و حالش بد بود.دکتر بخش گفت خیلی لاغره و جون نداره حالش بد میشه ولی شما چون ماشالله درشتین حالتون خوبه و براتون مشکلی پیش نمیاد بعد 2 دقیقه بعد فشار من هم اومد پایین و حالم بد شد اومد توی اتاق گفت شما چون هیکلی هستین فشارتون زود پایین میاد! آخرش من نفهمیدم ربط فشار و هیکل چی بود!

دیشب که رفتیم بانداژ بینیمو باز کنه به دکتر گفتم شدم عین زن شرک. دکتر نیم ساعت می خندید و اشک از چشماش راه گرفته بود.

پ ن : خوش به حالتون که می تونین فین کنین!
...................................................................................................
ابتدای صفحه