مازوخیست
باز هم می گویم اگر زد و من شدم نفر 426597 ام تو را به خدا گریه نکنین! هی هم نگویید:
دختر خوبی بود، ماه بود ،گل بود،تپل بود، هیچ وقت دل کسی را نشکاند،هیچ وقت حرف بدی نزد، صبح زود بلند میشد نان تازه می خرید،چایی درست می کرد،نماز و روزه اش قطع نمیشد، با خواهر و برادرش مهربان بود، عضو بسیج مسجد محل بود، از دو ماهگی حافظ را با صوت می خواند!، از گل بالاتر به کسی نمی گفت، طفلکی از همان زمان هم چهره اش نورانی بود،انگار این روزها بهش الهام شده بود،مدام در وبلاگش از مردن حرف می زد،این اواخر خیلی مهربان شده بود،به همه بلاگ ها سر میزد و کامنت می گذاشت ، روزهای آخر برای همه ایمل زد و خداحافظی کرد ،
هر کس این حرفها را بزند یک هفته با همان قیافه کبود و خونی بعد از عمل می آیم به خوابش و زندگی را برایش حرام می کنم.
...................................................................................................
ابتدای صفحه