روبرویم زن جوانی نشسته بود با یک پسر دو سه ساله به بغل و شوهرش هم با یک پاکت کوچک آب میوه ایستاده بود روبرویش و اصرار می کرد که بچه آب میوه را بخورد. پسرک هم دهانش را سفت بسته بود.
زن نگاه متعجب مرا که دید گفت سه روزه برای آزمایش ادرار علاف شده ایم. هر کاری می کنیم جیش نمیکنه! گفتم خوب ببرین توی خونه ازش نمونه بگیرین.گفت توی خونه هم جیش نمی کنه،انقدر خودشو نگه میداره که آخر وقتی خوابش می بره خودشو خیس می کنه.
مرد بچه را بغل کرد و به زن گفت می برمش دستشویی.زن هم ظرف نمونه به دست دنبالشان راه افتاد. در دستشویی کودکان درست کنار جایی بود که من نشسته بودم.صدای مرد را می شنیدم.اولش با مهربانی گفت جیش کن پسرم،عزیزم جیش کن، جیش کن عزیز بابا، جیش کن...
یک کمی که گذشت خسته شد و صدایش لحن خواهش گرفت، جیش کن. اگر جیش کنی برات ماشین پلیس می خرم، تورو خدا جیش کن بریم خونه،جیش کنی میریم بستنی قیفی می خوریما،جیش کن دیگههههههه، کمی که گذشت عصبانی شد و گفت : پدرمو در آوردی،پدرسگ جیش کن دیگه ، ای تو اون قبر جد و آبادت...، جیش کن، ای خاک تو سر من بگو آخه بچه می خواستی چی کار، پدرسگ جیش کن سه روزه علافمون کردی.
بعد من را صدا کردند برای گرفتن نمونه خون و نفهمیدم عملیات جیش کردن به کجا رسید ولی وقتی که رفتم سر میز پذریش رسید بگیرم دیدم آقاهه ظرف نمونه ادرار را چنان فاتحانه روی میز گذاشت که انگار عملیات غنی سازی اورانیوم انجام داده بود.
...................................................................................................
ابتدای صفحه