یک روزی که یادم هم نمی آید کی بوده همین طور که در این دنیای مجازی این ور آن ور سرک می کشیدم رسیدم به اینجا و یک غلطی کردم ایمیلم را هم دادم. از آن موقع هر دو سه روز یک بار یک نامه برایم می آید که رکسانای عزیز فلان تاریخ در زندگی تو نقش مهمی دارد. دورغ چرا اوایل وسوسه می شدم و تاریخ کذایی را گوشه تقویم روی میز یادادشت می کردم و بی صبرانه منتظر آن روز و آن اتفاق هیجان انگیز می افتادم. یک بارش را که یادم می آید برایم نوشته بود فلان تاریخ روز بزرگی در زندگی تو خواهد بود و ستاره زحل در مسیری قرار می گیرد که سرنوشت تو را عوض می کند و داستان سیندرلا بار دیگر تکرار می شود، تنها اتفاق هیجان انگیزی که برایم افتاد سوختن لامپ اتاق خواب بود.
آخر هر نامه هم تاکید می کند که برایش ایمل بزنم و بیشتر با هم صحبت کنیم و از این حرفها. یک بار هم خواستم به قول خودش بیشتر با هم آشنا شویم ولی وقتی فهمیدم این آشنایی چند یورو برایم آب می خورد دوزاریم افتاد که بابا اینها هم مثل خودمان الکی دلشان برای کسی نمی سوزد.
امروز برایم نوشته :
DEAR ROXANA
September 14, 2005 will be a very important date for you. At midnight exactly, a "magical" event will take place in your life?


...................................................................................................
ابتدای صفحه