فکر می کنم هیچ آدمی به تنهایی نمی تونه ظرف محبت کسیو پر کنه.این کار به آدم های مختلف با احساس های مختلف نیاز داره. پدر،مادر،خواهر،برادر،دوست های مختلف،فامیل وحتی آدم هایی که توی محبط کار باهاشون برخورد می کنم یک قسمتی از ظرف محبت منو پر می کنن. گاهی هم یک دلخوری کوچولو پیش میاد و یک کمی اون ظرفه سرش خالی میشه اما همیشه یکی دیگه پیدا میشه که اون جای خالیو پر کنه. تا اینجای کار خوبه.
مشکل زمانی پیش میاد که نوبت من میشه قسمتی از ظرف محبت یکیو پر کنم. اون وقت همیشه یک جای کار می لنگه. یا ظرفه انقدر بزرگ و خالیه که محبت من پرش نمی کنه یا انقدر کوچیک و پره که محبت من از سرش سرریز میشه.
یک وقت هایی هم من بلد نیستم به اندازه کافی محبت کنم ( در مورد پدر مادرم این احساسو دارم) یک وقتهایی هم اصلا روی مود محبت کردن نیستم.
تا همین چند هفته پیش فکر می کردم یک عالمه احساس قلمبه شده دارم که باید مصرفش کنم. موند و تاریخ مصرفش گذشت.
حالا به جاش برام یک حفره خالی مونده. یک حفره خالی و تاریک و سرد که وقتی با خودم حرف می زنم صدام توش می پیچه
...................................................................................................
ابتدای صفحه