دیشب خواب دیدم که نوزاد پسر کوچولوی کچلی را بغل کرده ام. وقتی می خواستم برای خنداندنش بالا و پایینش کنم ناگهان به حرف آمد و گفت نکن دوست ندارم.حالم به هم می خورد.بعد آنقدر ترسیدم که بچه را رها کردم و همان موقع از خواب پریدم.بقیه شب را تا نزدیکی های صبح غلت زدم و کش و قوس رفتم و چرت زدم و فکر کردم.
میزان مشارکت مردم در این انتخابات خیلی برای رژیم و وجه بین المللی اش مهم است.پس اگر شرکت کنیم به نوعی بر مشروعیت این رژیم مهر تائید زده ایم که این خواسته مردم نیست.اگر شرکت نکنیم می شود حکایت مجلس که هیچ کس رای نداد و عده ای با رای های پایین مجلس را در دست گرفتند و حالا هم اجازه هر گونه اظهار نظر و تعیین تکلیفی را به خود می دهند. نمایندگان مجلس فعلی هیچ کدام نماینده واقعی مردم نیستند.
مردم ایران ثابت کرده اند که غیر قابل پیش بینی و فراموش کارند.این روزها همه جا ذکر خیر شاه سابق است. فراموشی بد دردی است و گمان می کنم این فراموشی ریشه در حماقت داشته باشد. از همه دردناکتر دیدن جوان هایی است که از هاشمی طرفداری می کنند.آنقدر جوان نیستند که دوران 8 ساله ریاست جمهوریش را به خاطر نیاورند. قیافه ها و ماشین هایشان نشان می دهد که به آن پولی که شایعه شده است در صورت تبلیغ دریافت می کنند نیاز ندارند. هم شعور سیاسی این نسل جدید پایین آمده و هم فراموشی گرفته اند.
از یک طرف نشستن و دست روی دست گذاشتن و نظاره کردن هیچ دردی را دوا نمی کند و از طرف دیگر به همه ثابت شده که مشارکت و رای دادن هم کاری را از پیش نمی برد. هنوز یک هفته دیگر فرصت داریم تا خوب فکر کنیم و تصمیم بگیریم.آیا باید بگذاریم افرادی مثل عشرت شایق و کوچک زاده و فاطمه آلیا و رفسنجانی و لاریجانی تفکراتشان را به ما تحمیل کنند یا کسی مثل معین را انتخاب کنیم و 4 سال دل ببندیم به اطلاحاتی که وعده اش را می دهد و می دانیم با وجود رهبر و قوه قضاییه و مجلس فعلی خیلی امکان دارد که عملی نشود.

پ ن : اعتراض به نقض حقوق زنان در قانون اساسی (نام زندان و شماره بند و اتاق و زمان ملاقات متعاقبا اعلام خواهد شد)
...................................................................................................
ابتدای صفحه