حالا می فهمم علت حضور 7 کاندیدا برای ریاست جمهوری چه بود.برای حکومت رای بالای مردم اهمیت داشت که از طریق 7 نماینده توانست از هر طیفی از جامعه رای عده ای را جمع کند و از آخرین دقایق پایان زمان رای گیری میزان بالای مشارکت مردم را در بوق و کرنا کند. دیشب هر بار که پیام رهبر را که از ملت ایران به خاطر آنکه مشت محکمی بر دهان آمریکا کوبیدند تشکر می کرد پخش می شد، چیزی درون معده ام بالا می آمد و اشک در چشمانم می جوشید.
فقط مانده ام آن طیفی که به احمدی نژاد رای دادند از چه قشری هستند و با چه تفکری او را انتخاب کرده اند. رای کمی هم نیست که بشود به راحتی از آن گذشت. این ثابت کرد برنامه ریزان جناح راست بسیار زیرک تر از اصلاح طلبان عمل می کنند و بدون نیاز به چانه زنی و فشار کار خود را پیش می برند.
مدام از خودم می پرسم حالا چه می شود. یک هفته دیگر باید تصمیم بگیرم بین گند و گ.. یکی را انتخاب کنم و بوی هر دویشان حالم را به هم می زند. اما از فکر ریاست جمهوری احمدی نژاد هم تنم می لرزد.
قصد ندارم هیچ گروهی را متهم کنم. حتی آن دسته ای که انتخابات را تحریم کردند و رای ندادند. فقط ای کاش این تحریم انتخابات تحت تاثیر حرفها و تحلیل های آدمهایی که سالهاست در خارج از کشور نشسته اند و مدام می گویند لنگش کن، نبود. هنوز هم می گویم برای من شرکت در این انتخابات به معنای قبول داشتن این حکومت نبود. ولی وقتی چاره ای نباشد باید بین بد و بدتر یکی را انتخاب کرد. هر چند که مردم ایران بار دیگر ثابت کردند قابل پیش بینی نیستند و می توانند همه معادلات از قبل تعیین شده را بهم بریزند.
با این وجود زندگی ادامه دارد.دیشب بین آن همه پریشانی خانه را تمیز کردم.غذا پختم و لباس هایم را اتو کردم. اشک هایم روی سرامیک ، مبل، شیشه میز، سالاد کاهو ،قابلمه غذا و لباس های در حال اتو می ریختند و خشک می شدند. اشک هایم شاهد دردی بودند که کشیدم. نه از آن دسته که رای به احمدی نژآد دادند. از آن دسته ای که انتخابات را تحریم کردند و هیچ وقت به این سوال صد باره من که آخر این تحریم چه فایده و نتیجه ای دارد پاسخ درستی نگفتند.
...................................................................................................
ابتدای صفحه