اکبر گنجی در بند که این روزها هر کجا سرک می کشم عکس و لینکش را می بینم و روزی چند ایمیل برایم می آید که پتیشنش را امضا کنم و یکبار این کار را کرده ام به خدا یا انتخاب رئیس جمهور آینده که هر چه سبک سنگین می کنم متقاعد نمی شوم که به معین رای بدهم و دیگر خسته شده ام از بس میان بد و بدتر یکی را انتخاب کرده ام و این مجلس با نماینده هایی که نوبر هستند و بوی گند حماقتشان عالم را برداشته و مردم را گوسفند فرض می کنند یا روزنامه هایی که بسته شدند و بقیه هم که مانده اند آنقدر دست به عصا راه می روند که نخواندنشان بهتر است یا رادیو تلویزیونی که یکبند زر مفت میزند یا این احساس عدم امنیت فردی که سایه به سایه می آید و رهایم نمی کند، هیچ کدام دغدغه های این روزهای من نیستند.
پایه شکسته تخت و لامپ سوخته پذیرایی است که ذهن مرا مشغول کرده است.


Human Rights
...................................................................................................
ابتدای صفحه