هفدهم اردیبهشت ماه ۱۳۸۴ نزدیکی های 3 صبح است .جمع شده زیر پتو خودم را تکان می دهم و خواب هم رفته است .
پرده با وزش باد آرام تکان می خورد و حجمی درونش شکل می گیرد و جلو می آید . هیولایی در شب دستم را دراز می کنم تا لمسش کنم خالی می شود و عقب می کشد. بلند می شوم.سه قدم برمی دارم و اتاق تمام می شود. من می مانم و دیوار تاریک روبرو دو قدم به سمت چپ و برخورد به میز و دوباره سه قدم به جلو و تخت همین ![]() ...................................................................................................
|
![]() باغ بی برگی roksana@gmail.com دیگران گذشته ها گذشته |