برای پیدا کردن کاری نیمه وقت برای بعد از ظهرها دیروز به چند تا آموزشگاه زنگ زدم
بیشترشان برای صبح ها هم کلاس داشتند. تازه اگر فرض بگیریم که مرا می پذیرفتند امکان رفتن برایم نبود
بیشتر جنبه مالی قضیه برایم مهم است. چون تا به حال یک قران هم پس انداز نکرده ام
مدیرم معتقد است من جوان هستم و 8 ساعت کار در روز هم کافی است. توصیه کرد به جای کار نیمه وقت عصرها استخر بروم و کلاس ورزش یا حتی رقص. معتقد است در این سن باید بدن را کاملا آماده نگه داشت و به قول خودش مرتب جیم زد
در لفافه گفت که به نظرش بدن من آمادگی لازم را ندارد و سنم که بالاتر برود هزار و یک عارضه گریبانم را می گیرد
دیروز نزدیک شرکت کلاس رقص ثبت نام کردم. چند تایی دختر در حال آموزش رقص عربی بودند. هر کدام کلی از این زلم زینبوها
به کمر و باسنشان انداخته بودند که با هر لرزش کوچک بدن و کمر تکان می خورد
کلی کار مهم تر برای انجام دادن دارم و آموزش رقص به نظرم مسخره ترین و بی اهمیت ترینشان است
اما مدیرم می گوید باید یاد بگیرم برای شادی جسم و روحم کاری انجام دهم. حتی اگر این کار مانیکور باشد یا های لایت موی سر
برای کسی مثل من که ماهی یکبار هم به زور آرایشگاه می رود باید کار خسته کننده ای باشد
از همه خنده دار تر تمریناتی است که هر هفته باید انجام بدهم و هفته بعدش امتحانش را پس بدهم
خودم را تصور می کنم که با گردن کج جلوی مربی ایستاده ام و می گویم ببخشید خانم من رقص گردن و چشم و ابرو را انجام دادم ولی به خدا مریض بودم فرصت نکردم قر کمر را تمرین کنم
...................................................................................................
ابتدای صفحه