خانم پیر طبقه اول همراه پسرش زندگی می کند. پسر معلولیت جسمی دارد .حقوق خوانده و تمام روز را با مادرش جلوی تلویزیون می نشینند. پرده های اتاقشان را کنار می زنند و هر کسی که کلید را به در حیاط می اندازد سر و کله پسر پشت پنجره پیدا می شود.همسایه بغل دستیشان را فقط دو بار دیده ام.زن و شوهر صبح بیرون می روند و ساعت 8-9 شب از صدای ترمز چرخ های پاترول روی سرازیری پارکینگ می فهمم که برگشته اند. خانم پیر طبقه دوم بیشتر روزها خانه نیست . گاهی سر راه برایش نان می خرم.اصرار می کند حتما پول نان را بدهد. می داند من نماز نمی خوانم با این حال برایم جانماز و مهر و تسبیح سوغات مکه هدیه آورده. همسایه بغل دستیش مدیر آپارتمان است. دختر دوساله با نمکی دارد.خانمش دکتر عمومی است و زیاد دوست ندارد با همسایه ها خوش و بش کند. بیشتر شبها از پنجره آشپزخانه اول صدای جیغ دخترشان می آید بعد خانم شروع می کند و دست آخر خود آقای همسایه هوار می کشد. همسایه های طبقه سوم خیلی بی سروصدا هستند. یکیشان خانم مسنی است که تنها زندگی می کند و تمام تراس کوچک آپارتمانش پر از گلدان است.گوش هایش سنگین است و هر بار موقع سلام کردن انقدر داد می زنم که همه همسایه ها صدایم را میشنوند.همسایه دیگر هم آقای مجردی است که بیشتر روزها خانه نیست.طبقه چهارم من تنها هستم.آپارتمان بغلی بیشتر مواقع خالی است.گاهی از صدای کشیده شدن در آهنی می فهمم کسی برای سر زدن آمده است. طبقه بالا دو تا دختر جوان زندگی می کنند که تا به حال ندیدمشان.تنها نشانه حیات در آپارتمان ما صدای تلویزیون و رادیو و نوار است که از پشت در خانه ها شنیده می شود.
...................................................................................................
ابتدای صفحه